شعر زير بخشي از اثر يزدان بخش قهرمان است كه در سوك فروغ فرخزاد سروده است:
حيف از تو اي فروغ
يزدان بخش قهرمان
افسوس بر او نيست
افسوس بر او نيست
افسوس بر من است و بر آنانكه مانده اند
و آنان ،كه اين حماسه ي جانسوز خوانده اند
او سوز و عشق بود
او آه و ناله بود
او درد و رنج بود
در اين خرابه ناك،
گرانمايه گنج بود
.
.
.
او
نور بود و روشني جاودانه بود
پرشعله،
از تمني و شور زنانه بود
اما :
زني كه هر چه دلش خواست ، كرد و گفت
وز هر مخنثي سخن ناسزا شنفت
ايكاش
از شجاعت او ، اندكي در مردهاي ما
يا
داشتند ذره اي از كوه درد او ، بي دردهاي ما
.
.
.
او
جز به "خانه ي سيه" خلق تيره خت
در هيچ كاخ باعظمت
پا نمي نهاد
يا
دست نوازش و پر مهر خويش را
جز
برفراز غمزده دلها نمي نهاد
.
.
.
اي قهرمان زندگي و قهرمان مرگ
من قهرمان به نامم و تو قهرمان به كام
.
.
.
حيف از تو اي فروغ
اي دوستدار خلق
اي دشمن دروغ
مردي
ولي به حق
مرگ تو زندگي است
آري
تو زنده اي در قلب ملتت
چون مرگ واقعي در ننگ و بندگي است
چون
مرگ واقعي
در
ننگ بندگي ست